بندهای از بندگان خدا، شایدم کمترین بنده خدا، علیرضا فیروزفر هستم. الحمد لله شغل اصلیم معلمیه و خیلی خوشحالم که بزرگترین دلخوشیم در زندگی این بوده که با جوانها و با دانشجویان بودم و علاقه خاصی که به شغل معلمی داشتم بیشتر اوقات هم در دانشگاه بوده، دانشیار گروه عمران دانشگاه زنجان هستم. رشته تحصیلیم عمران هست. لیسانس عمران، فوق لیسانس ژئوتکنیک، دکترای عمران زلزله.
شاید اولین چیزی که به ذهن من میرسه اینجا بگم این باشه که انسان یک سری فرصتهای طلایی توی زندگیش داره. بعضی از این فرصتها تکرار نمیشه مثلاً همون دوران دانشآموزی. مخصوصاً اون دو سه سال آخر دوران دانش آموزی یک فرصت طلایی که خیلی سخت تکرار بشه یا اصلاً محاله که تکرار بشه؛ یا همون دوران دانشجویی. دوران دانشجویی هم یک دوران با دقایق و لحظات طلاییه. کلاً بخوام بگم دورانی که مسئولیت انسان علم آموزیه؛ چه در دانشگاه چه در مدرسه یک دوران بینظیریه در زندگی انسان است که هنوز انسان وارد مسئولیتهای مدنی نشده. مسئولیتش درس خوندن و علم آموزیه. بهترین فرصت هست که انسان خودش رو بسازه. مهارتهای مختلف رو کسب کنه و خودش رو قوی کنه تا وقتی که وارد مسئولیتهای مدنی بشه. چون بالاخره انسان زمانی یک دوره انتقال رو طی میکنه و از دوران با مسئولیت علم آموزی وارد دورانی میشه که اونجا باید یک سری مسئولیتهایی رو قبول کنه. اونجاست که معنی این حرف من خودش رو نشون میده که اون دوران قبلی یک دوران طلایی بود؛ یک فرصتی بود که انسان میتونست با آرامش خیال با فراق خاطر خودش رو بسازه خودش رو تقویت کنه. من خیلی دوست دارم اینو بگم که عزیزانی که در مرحله علم آموزی از زندگیشون هستند ثانیهها رو غنیمت بگیرند. هر ثانیهای که در اون مرحله از عمرشون میگذره یتونه یک پشتوانه برای زندگی آیندهشون باشه. حالا اگر این از دست بره ببینید چی میشه.
اینطور بگم که من اتفاقاً میخوام روی این نکته اساسی تاکید کنم. انسان اگر تو زندگیش این باور رو داشته باشه که مانعی بر سر راه حرکتش وجود نداره، تو این نوع حرکت در مسیر زندگی شکستی نیست. شکست ها همیشه همون مثل معروف پلهای پیروزی هستند. اصلا مانع معنی در مسیر زندگی انسان نداره چون ظرفیتی که خداوند به انسان ها داده محدودیتی نداره. ما مصداقهای فراوان در طول تاریخ داریم. انسانهایی که مرزها را شکستند، مرز هایی که به نظر دست نیافتنی میآمد توسط انسانها شکسته شد. این در هر بعدی هست؛ مثلاً ما دیدیم که هر وقتی یک انسان تصمیم میگیره که عمرش رو طولانی کنه، این میسر شده. یک انسانی تصمیم گرفته که ناممکنها رو با جابجایی مرز علم ممکن کنه، این میسر شده. من در زندگیم سعی کردم این رو برای خودم یه اصل اساسی قرار بدم. هیچ موقع فکر نکردم که مانعی در زندگی من وجود خواهد آمد که سد راه پیشرفت من خواهد بود. همیشه بر این فکر بودم که موانع قطعاً خواهند بود ولی بنده بر اونها غلبه خواهم کرد. حالا امکان داره هزینه بالایی برای این غلبه بدم، هزینهای از عمرم، از وقتم، از اعصابم، از زندگیم. اینها رو هم هیچ موقع هزینه فرض نکردم. این هزینهها همیشه سرمایهگذاری برای رسیدن به پله بعدی بوده. بخوام دوباره این رو تاکید کنم، همیشه معتقد بر این بودم که آنچه که زندگی انسان رو میسازه سختیهاست. اگر سختی وجود نداشته باشه انسان نمیتونه زندگیش رو بسازه سختیها پلههای زندگی انسان هستند و شما به شرطی به اون نقطه اوجت میرسی که از این پلهها بالا بری.
بنده واقعاً خوشحالم که عنایتی به بنده در زندگیم شده، هم در مسئولیتهای دانشگاهی با آحاد مردم اما از قشر جوانش سر و کار داشتم و هم در مدیریت شهری که مدیریتی است که شما با تمام مردم همیشه در هر لحظه روبرو هستید و مواجه هستید. به نظرم اتفاق بسیار بسیار خوبیه این رویداد برپا. اولاً که برای خود بنده حضور در این رویداد یک عامل روحی مثبت خیلی با دوز بالا شد و خوشحالم که در این جمع هستم. ابعاد خیلی زیادی رو به عنوان ابعاد مثبت این رویداد میشه بیان کرد. حالا جدای از اینکه اینجا یک سری مهارت ورزیها اتفاق میافته ولی با توجه به کوتاه بودن این دورهها اولاً اگر استمرار داشته باشه، این مهارت ورزیها میتونه مستمر و نهایتاً یک بسته مهارتی برای دانشآموزان باشه. در کنار این که ما دانش آموزان رو در محیطهای جدید امکانی براشون فراهم میکنیم که تجربهای به غیر از زندگی شخصیشون داشته باشند، این خودش یک بعد مثبته چون خواه ناخواه اینها وارد اون مرحله از زندگی خواهند شد. این یک آماده سازی دانش آموزان هست؛ اینکه میان در یک دوره چهار روزه دور از محیط خانواده خودشون، اون محیطهایی رو که بعداً خواهند داشت رو تجربه میکنند. این یک تجربه مثبت است، اینکه استعدادها میان کنار هم، این یک جنبه بسیار مثبتی از رویداد هست وقتی استعدادها کنار هم قرار میگیرند و اولاً این کار گروهی رو تجربه میکنند. ما نیاز اساسی داریم به روحیهسازی بین نوجوانان و جوانانمون برای گرایش به کارهای تیمی. برآیند کارهای تیمی قابل مقایسه با کارهای انفرادی نیست. درکنار اینکه روحیه در این دانشآموزان ایجاد میشه و کار تیمی رو تجربه میکنند، قرار گرفتن استعدادها در کنار هم یک همافزایی در رشد استعدادها خواه ناخواه به وجود میآورد. این لینکی که بین استعدادهای مختلف ایجاد میشه قطعا همافزا خوهد بود. میشه بسیاری از ابعاد دیگر رو برای نکات مثبت این رویداد برشمرد ولی در کل به نظر من بسیار بسیار کار سنجیدهای است و ایده پشت این رویداد رو من تحسین میکنم و فقط امیدوارم که اولاً گسترش بدیم این رو. حالا این یک جمع نخبه گانی است. به نظرم ما باید این رو در جمعهای دیگر گسترش بدیم؛ برای جوانان و نوجوانان مون و بتونیم این باور را در بین نوجوانان ایجاد کنیم، در بین جوانان ایجاد کنیم که اینها دقیقاً در مسیر آینده سازی برای جامعه ما هستند. من مطمئنم یکی از خروجیهای این رویداد همین حس در این نوجوانان خواهد بود، در این جوانان خواهد بود. اینان با تمام وجود حس کردند که در مسیر آیندهسازی قرار گرفتند.
اتفاق خوبی که افتاده، مسیری که برای رشد حکمرانی شهری شروع شده داره جواب میده. اینکه شهر زنجان میاد و در رویداد تعالی حکمرانی شهری کشوری بین ۱۲ شهر برتر قرار میگیره و در بین ۱۲ شهر در رنکینگ میاد و به عنوان سومین شهر روی استیج قرار میگیره برای ارائه ایده های تعالی حکمرانی شهری، این همین یک نشان است از شروع خوب با عواملی که پشت این شروع خوب هستند. قطعاً تعالی حکمرانی مدیریت شهری میتونه با پشتوانه ای به نام ایدههای خلاقانه و جدید شکل جدی به خودش بگیره. ما مشتاقانه منتظریم خروجی چنین رویدادی رو در این تعالی ببینیم. همین جا هم اعلام میکنیم و قطعاً استاندار فرهیخته ما هم بر این اعتقاد هستند و اعلام کردند که مشتاقانه منتظر خلاقیت صادره از طرف نوجوانانمون هستیم. چیزی که بنده الان میبینم یک پشتوانه بسیار قوی برای مدیریت اجرایی استانی و شهری است و آنچه که در حیطه کاری ما هست این هست که دعوت کنیم هم از مسئولین رویداد و هم از عناصر رویداد، از اعضای رویداد که حتماً بیان و در مدیریتهای شهری استانی مشارکت داشته باشند.
من یه شعاری همیشه تو زندگیم داشتم. می2گفتم که شما وقتی به یک شهری میرید این حس رو باید داشته باشید که در و دیوار اون شهر با شما صحبت میکنه. وقتی به یک دانشگاه جدیدی وارد میشید باید این حس رو داشته باشید که اون در، دیوار و نرده با شما صحبت میکنه شما. به هر محیطی وارد میشید باید اون سخنانی که با شما گفته میشه رو بشنوید. مهارت آموزی یعنی این.
یعنی شما در هر موقعیتی هستید از اونجا یه چیزی بگیرید و بشه توشه راه آینده شما. مثلاً خود بنده در عمرم شهر های زیادی رو توفیق داشتم سفر کنم در چهار گوشه دنیا و همیشه گوشه ذهنم این بوده که در هر شهری چه چیزهایی هست که ما میتونیم اونها رو برداریم بیاریم بومیسازی کنیم در کشور خودمون و در شهر خودمون پیاده کنیم. حتی در دوران تحصیلم، در لندن هم من همیشه حواسم به این بود. میگفتم که من باید یه سری مهارتهایی رو از این محیط بگیرم. این مهارتها یا درآینده مستقیم از طرف خودم یا از انتقال این مهارتها به افراد دیگر میتونه بیاد در میدان عمل پیاده بشه. مهارت آموزی الان به نظر من نقطه اساسی از پیشرفت پایهای در زندگی جوانان و نوجوانان ماست. یک سری مهارتها که واضح و مبرهم هست. الان دانش آموزان ما بخوان که وارد دانشگاه بشن، یک سری مهارتهای واضح رو باید مسلط باشند؛ مثل کامپیوتر، زبان و ریاضی. ریاضی یک علمیه که تحت عنوان یک مهارت ما وقتی مطرح میکنیم میتونیم باهاش تمام پدیدهها رو توصیف کنیم. همه اینها یک دانش آموز رو کمک میکنه وقتی که وارد دانشگاه شد خیلی سریع مسیرش رو طی کنه. کوتاه سخن و جمعبندی عرض من اینه که قطعاً و یقیناً هر مرحله و پله از زندگی ما در پله قبلش نیاز اساسی به یک فراگیری و مهارت آموزی داریم اگر اونها بود پله بعدی سهل تر و این مسیر زنجیروار سهل تر میشه.